شـهرستان بابُل درون استان مازندران قرار داشته و از شمال بـه شـهرستان بابلسر، اسامی وکیلهای دره شهر از جنوب بـه رشته کوه البرز، از غرب بـه شـهرستان آمل، و از شرق بـه شـهرستانـهای قائمشـهر و ساری محدود است. اسامی وکیلهای دره شهر ارتفاع آن از شمال که تا ده کیلومتری جنوب بابل از سطح دریـاهای آزاد پایینتر است. اسامی وکیلهای دره شهر مرکز این شـهرستان شـهر بابل
است. شـهرستان بابل بین ۳۶ درجه و ۵ دقیقه و ۳۶ درجه و ۳۵ دقیقه عرض شمالی
و ۵۲ درجه و ۳۰ دقیقه و ۵۲ درجه و ۴۵ دقیقه طول شرقی از نصفالنـهار
گرینویچ واقع شدهاست.
مساحت این شـهرستان حدود ۱۴۳۱ کیلومتر هست که تقریباً ۹۴/۵ درصد کل
استان را دربرمـیگیرد. شـهر بابل، مرکز شـهرستان بابل، بین ۳۶ درجه و ۳۴
دقیقه و ۱۵ ثانیـه عرض شمالی و ۵۲ درجه و ۴۴ دقیقه و ۲۰ ثانیـه طول شرقی از
نصفالنـهار گرینویچ واقع شدهاست و با تهران ۵ دقیقه و ۱۵ ثانیـه اختلاف
ساعت و ۲۱۰ کیلومتر فاصله دارد
تقسیمات کشوری
شـهرستان بابل متشکل از پنج شـهر بابل، امـیرکلا، زرگرمحله، گتاب و بابلکنار است. این شـهرستان از سه بخش مرکزی با مرکزیت بابل، بندپی شرقی با مرکزیت گلوگاه و بندپی غربی با مرکزیت خوشرودپی،
ده دهستان بـه نامـهای « بابلکنار بـه مساحت ۷/۱۳۲ کیلومتر مربع، فیضیـه به
مساحت ۰/۱۳۴ کیلومتر مربع، گنجافروز بـه مساحت ۱/۶۲ کیلومتر مربع، گتاب به
مساحت ۵/۸۹کیلومتر مربع، کاریپی بـه مساحت ۶/۱۳۶ کیلومتر مربع، لالهآباد
به مساحت ۶/۹۳ کیلومتر مربع از بخش مرکزی» «فیروزجاه بـه مساحت ۲/۴۴۳
کیلومتر مربع، سجادرود بـه مساحت ۷/۱۸۲ کیلومتر مربع از بخش بندپی شرقی» «خوشرود بـه مساحت ۰/۱۳۲ کیلومتر مربع و شـهیدآباد بـه مساحت ۵/۳۴ کیلومتر مربع، از بخش بندپی غربی»، و ۵۵۶ آبادی تشکیل یـافتهاست.
تاریخچه شـهر بابل
نخستین مورخانی کـه از مامطیر یـاد کردهاند ابن رسته و ابن فقیـه (۲۹۰
ه.ق) مـیباشند.همچنین نویسندگانی مثل اصطخری (۳۴۰ ه.ق) بصورت ممطیر و
مامطیر (۱) ابن حوقل (۳۷۶ ه.ق) بصورت مامطیر از این شـهر ناماند. در
کتاب حدود العالم (۳۷۲ ه.ق) نیز مـیآید : اسامی وکیلهای دره شهر مامطیر شـهرکیست با آبهای روان و
از وی حصیری خیزد سطبر و سخت نیکو کـه به تابستان بـه کار دارند» و در سخن
اندر رودها مـیخوانیم: «و دیگر رودیست کی رود باول خوانند، از کوه قارن
برود و بر مامطیر بگذرد و اندر دریـای خزران افتد. و مقدسی (۳۷۵ ه.ق)
مامطیر را شـهری از قصبه آمل مـیشمارد و مامطیر و ممطیر را دو شـهر جداگانـه
مـیپندارند. از شواهد چنین برمـیآید کـه از سده ۵ و ۶ ه.ق مامطیر رو به
ترقی و توسعه نـهاده، چنانکه درون اوایل سده هفتم بقول یـاقوت حموی از جاههای
برجسته طبرستان بـه شمار مـیآمد.
وجه تسمـیه مامطیر
ابن اسفندیـار درباره بنای مامطیر و نام آن مـیآورد : چون امام حسن ابن
علی (ع) درون زمان خلافت عمر بـه مامطیر رسید و مالک اشتر نخعی و سپاه عرب با
او بودند آن موضع کـه مامطیر هست به چشم امام حسن ابن علی (ع) دلگشای و نزه
آمد، آبگیرها و مرغان و شکوفهها و ارتفاع بقعه و نزدیک بـه ساحل دریـا دید
گفت: بقعه طیبه ماء و طیر، از آن تاریخ مختصر عمارتی پدید آمد که تا به عهد
محمدابن خالد کـه والی ولایت بود، بازار فرو نـهاد و بیشتر عمارت فرمود در
سنـه ستین و مایـه مازیـار بن قارن مسجد جامع بنیـاد نـهاد و شـهر گردانید. ولی
اولیـاءاله آملی مـیآورد : درون عهد خلافت اصحاب از قبل خلفای راشدین، هیچ
کس، تخصیص بـه تبرستان نیـامد و آنچه درون تاریخ تبرستان مسطور هست که درون ایـام
خلافت عمربن الخطاب امام ابومحمدالحسن علی (ع)، و عبداله ابن عمر، و مالک
بن حارث الاشتر و قسیم بن العباس بـه تبرستان آمدهاند بـه حقیقت اصلی
ندارد.در این باره اختلاف نظر زیـادی وجود دارد. از جمله آنکه عدهای فتح
طبرستان را درون زمان عثمان مـیدانند نـه بـه عهد خلافت عمر ؛ و عدهای از
مورخین نیز حضور امام حسن را درون فتح طبرستان صریحا نفی کردهاند و عدهای
دیگر بـه حضور آن حضرت درون فتح طبرستان اشارهای نمـیکنند. اما براساس مدارک
به دست آمده نام مامطیر درون یک واقعه تاریخی مربوط بـه سال (۲۵۰ ه.ق) هنگام
قیـام حسن بن زید علوی (داعی کبیر) ضد حکمران عرب طبرستان آمدهاست.
وجه تسمـیه مامـیترا
بعضی از متاخران از دو کلمـه (ممطیر) و (مـه مـیترا) چنین نتیجه گرفتهاند
که: شـهر بابل امروزی شـهری بود پاک و مقدس، درون نزدیکیـهای دریـا و برای جای
داشتن (مـیترای بزرگ) یـا (آتشکدهٔ مـیتر)، بومـیان آنرا (مـهمـیترا) یـا جایگاه
مـیترای بزرگ مـینامـیدند.از سال (۲۵۰ ه.ق) بـه بعد نام مامطیر درون اغلب حوادث
طبرستان عنوان مـیشود کـه در قرن پنجم و ششم، مامطیر رو بـه وسعت و آبادانی
مـیرود بطوریکه درون اوایل قرن هفتم بـه روایت یـاقوت حموی از نقاط معتبر
طبرستان بـه شمار مـیآید.
بابل درون دوران سید قوامالدین مرعشی
در سال (۷۵۰ ه.ق) کیـاییـان جلالی _ با قتل فخرالدوله حسن درون ۷۵۰ ه.ق
سلسله باوندیـان سوم پایـان یـافت. کیـافخرالدین درون ساری حاکم شد و از این پس
این دودمان با عنوان جلالیـان بر مازندران مستولی شدند ـ مامطیر را نیز
متصرف شدند و مدت ۱۳ سال (تا ۷۶۳ درون آنجا حکومت د. درون سال ۷۶۳ سادات
مرعشی سرپرستی مـیربزرگ درون آمل قیـام د و آنجا را متصرف شده و خود را
آماده حمله و تصرف مامطیر و ساری مـینمودند ، کیـائیـان جلالی بالاخره شکست
خوردند و مامطیر را از دست دادند. سیدقوامالدین مرعشی بعد از شکست دادن
کیـائیـان جلالی با فرزندان خود درون آنجا استقرار یـافتند و چندی نگذشت که
مامطیر بـه سبب رونق بازارهای هفته و موقعیت شـهر درون نیمـه راه مـیان ساری و
آمل و از سوی دیگر نزدیکی دریـا بـه احتمال از قرن هشتم بـه «بارفروشده»
تغییر نام یـافت.سیدقوامالدین مرعشی بعد از استقرار درون بارفروشده بـه ترویج
امور دینی پرداخت و اهالی آن دیـار نیز با او بـه بیعت نمودند.تا اینکه : در
محرم سنـه هفتصد و هشتاد و یک (حضرت سیدهدایت قباب) را مرض طاری گشت. و
روز بـه روز صورت تضاعف مـیپذیرفت. و سید را مقام و مسکن بارفروشده
بودهاست چون وصیت تمام شد؛ دعوت حق را لبیک اجابت فرمود چون مطابق وصیت
خواستند او را درون حجره خودش دفن کنند (سیدرضیالدین) مانع گشت، از آنجا
نقل کرده بـه آمل آوردند، و دفن د.بعد از فوت سیدقوامالدین مرعشی، سید
غیـاثالدین درون بارفروشده اقامت نمود. و در احوال وی مـیخوانیم : چون
سیدغیـاثالدین بـه بارفروشده درآمد و مدتی برآمد، با جد خود آنجه وظیفه
خدمت داشته بود بـه تقدیم نمـیرسانید، که تا به حدی کـه درویشان جهت سید
خواستند کـه زراعت برنج ند، راضی نشد. و تخم برنج کـه افشانده بودند خود
رفت و ویران کرد.
بابل درون زمان تیموریـان
جوزفا باربارو درباره اوضاع مازندران و بارفروشده درون زمان تیموریـان
مـیآورد : مردم مازندران جنگجوترین مردم ایران بشمار مـیرفتند و تا مدتی
نسبتا مدید درون برابر نیروی تیمور پایداری د شـهرهای عمده آن عبارتست از
ساری مرکز مازندران، بارفروش ـ بابل امروزی _که بیش از یکصد هزار تن جمعیت
دارد و بارفروشده بـه عنون یک مرکز تجاری درون زمان حکومت شاه عباس اول صفوی
که مادرش از مرعشیـان تبرستان بود، توسعه یـافت. غلامحسین افضل الملک کـه در
سال نـهم جمادی الاخر هزار و سیصد و بیست و دو از بارفروش دیدن مـیکند،
دربارهٔ بنای این شـهر مـیآورد : سابقا اینجا ده بوده و در جزء جمع دفتری
(بارفروشده) نام اینجا بودهاست. درون عهد خاقان مغفور فتحعلی شاه قاجار
آنجا را بنای شـهر گذاشتهاند و معابر صحیحه درون آن قرار دادهاند. تقریبا
نود سال هست که اینجا را ساختهاند.آنچه از منابع متعدد برمـیآید نام
بارفروشده که تا اواخر دوران صفویـه بـه این منطقه اطلاق مـیگشت.
بابل درزمان زندیـه
در زمان زندیـه و هنگام نقل فعالیتهای آقا محمد حسن خان آغامحمدخان
قاجار ذکر بارفروش بسیـار بـه مـیان مـیآید و جالب توجه آنکه کلمـهٔ ده از آخر
آن برداشته شدهاست. گ. ملگونف، سیـاح معروف کـه در سالهای ۱۸۵۸ و ۱۸۶۰
مـیلادی از سواحل دریـای خزر دیدن مـیکند مـیآورد : بابل پیش از انقلا ۱۹۱۷
م. روسیـه، یکی از مراکز بازرگانی مـهم شمال کشور و محل واردات امتعهٔ خارجی
و همچنین مرکز خرید محصولات طبیعی و مصنوعی قرای و قصبههای عمدهٔ
مازندران محسوب مـیگردید و به همـین لحاظ بارفروش نامـیده شده بود. بعضی
محققان را اعتقاد بر آنست کـه : از سدهٔ هشتم ه.ق یعنی از حکومت
مـیرقوامالدین مرعشی، بارفروش دیـه و از سدهٔ سیزدهم یعنی از زمان پادشاهی
فتحعلی شاه قاجار بارفروش خوانده شدهاست. حوادث سیـاسی اواخر عهد زندیـه
نقطه عطفی درون تاریخ بارفروش محسوب مـیشود. از سال ۱۱۶۵ ه.ق کـه محمدحسنخان
شکست سختی بـه سپاه کریمخان زند وارد آورد آهنگ مازندران کرد، از آن سال
سرتاسر مازندران تحت سیطرهٔ محمدحسنخان درآمد. محمدحسنخان که تا سال ۱۱۷۲
ه. ق بر مازندران حکمرانی کرد. اما درون پانزدهم جمادیالثانی ۱۱۷۲ ه.ق جنگی
بین وی و شیخعلی خان زند درگرفت با حمله شیخعلی خان محمدحسنخان عقبنشینی
را ترجیح داد و از راه شاه عباسی بـه سوی استرآباد فرار کرد اما سبزعلی کرد
و محمدعلی آقا جاردولو ـ یـا بـه قولی رستم بیگ کرد مدانلو ـ سر وی را
بردیدند و برای کریمخان بـه تهران فرستادند. از آن زمان بـه بعد بارفروش
مورد توجه زندیـان قرار گرفت که تا وقتی کـه زندیـه آن ایـالت را فتح و پایتخت را
به بارفروش منتقل د. موقعی کـه در سال ۱۷۷۱ مسیحی سیـاح معروف گملن از
این حدود مازندران عبور مـیکرد ذکر مـی کند : پایتخت چنان کـه گفته شده به
باروفروش انتقال یـافته بود. بعد از بازگشت علی محمدخان زند درون سال ۱۱۹۰ ه.ق
به شیراز حسینقلی خان مجددا پرچم خودسری برافراشت و صبحگاهی بطور پنـهانی
با سرعت هرچه تمامتر خود را بـه بارفروش مقر مـهدیخان دادو رساند. حمله
غافلگیرانـه حسینقلیخان بـه بارفروش، مقر حکومت مـهدیخان دادو» و برچیدن
بساط حکومت وی، عصبانیت کریمخان را سبب شد، بعد زکی خان را درون سال ۱۱۹۰ ه.
ق روانـه مازندران کرد.
بابل درون زمان قاجاریـه
مرگ کریمخان زند درون سال ۱۱۹۳ ه.ق فرصتی پیش آورد که تا آقامحمدخان پسر
بزرگ محمدحسن خان کـه شانزده سال بـه عنوان گروگان نزد وی بـه سر مـیبرد
بتواند فرار کند آقا محمدخان درون ۲۸ ذیقعده ۱۲۹۴ درون بارفروش بـه انتظام امور
پرداخت. اما رضاقلیخان قاجار بـه همدستی لاریجانیـها درون ذیحجه ۱۱۹۵ ه.ق به
بارفروش آمده و مقر آغامحمدخان قاجار را محاصره د. و آغامحمدخان را به
اسارت درآوردند. ولی دوستداران آغامحمدخان درون بندپی بـه بهانـه مراقبت
سختتر از او، وی را بـه بندپی بردند. از سویی مرتضی قلیخان و مـهدیقلیخان
قاجار و مصطفیقلیخان قاجار بعد از شنیدن خبر محاصرهٔ برادر بزرگ خود را به
بارفروش رساندند و رضاقلیخان را برآن داشتند کـه خان ابدال خان را بـه جنگ
ایشان بفرستد، اما شکست خورده و اسیر شد. دوستان آقا محمدخان بعد از این
ماجرا وی را با دویست تفنگچی بـه بارفروش بردند. آقامحمدخان که تا صفر سال
۱۱۹۷ از دست برادران کـه علیـه او دست بـه آشوب زده بودند آسوده شد و به
استرآباد و پس از مدتی توقف درون آنجا درون ۲۳ ربیعالاول ۱۱۹۷ ه.ق بـه ساری
بازگشت.همـین کـه آغا محمدخان قاجار اساس حکومتش را درون مازندران استحکام
بخشید باز مرکز را بساری انتقال داد. گرچه که تا اواخر دورهٔ قاجاریـه ساری
حاکم نشین مازندران بود اما بـه سبب وجود ادارات مالیـه، اوقاف، تطمـیه،
کارگزاری، فواعِد عامـه و دربارفروش، این شـهر اهمـیت بسزایی درون امور
مازندران داشت. درون سال ۱۲۱۴ ه.ق فتحعلی شاه بعد از کشمکش با مدعیـان قدرت،
پسر یـازده ساله خود محمدقلی مـیرزا را بـه حکومت مازندران منصوب کرد. درون این
زمان سپاهیـان مازندرانی کـه به پیشنـهاد قائم مقام جانباز خواندند درون جنگ
اول ایران و روس کـه در ۱۲۱۸ ه.ق/ ۱۸۱۲ م درگرفت شرکت داشتند. پادشاهی
محمدشاه،فظعلیخان قراباغی ۱۲۵۱- ۱۲۵۲ ه.ق بـه حکومت مازندران گمارده شد.
از کتیبهای درون مسجد جامع بارفروش دانسته مـیشود کـه فظعلی خان بـه دستور
محمدشاه، درون سال ۱۲۵۱ ه.ق مالیـات نانواها را ملغی کرده بود.
بابل و فرقه بابیـه
از وقایع مـهم بارفروش درون اوایل سلطنت ناصرالدین شاه (۱۲۶۴-۱۳۱۳) واقعه
قلعهٔ شیخ طبرسی و فتنـه بابیها مـیباشد. پیروان سیدباب درون هر ولایتی
بنیـاد ظهور و خروج نـهادند و قصور خلافت و بروج نیـابت خود را بزور بر کیوان
عروج دادند. از شاهرود روی ببارفروش نـهادند ـ درون آن زمان مازندران حاکم
نداشت و تنـها شـهر مازندران کـه وابستگی قومـی و طایفهای درون آن دیده نمـیشد
بارفروش بود و ملامحمدعلی قدوس خود اهل بارفروش بودهاست ـ و در خارج شـهر
و حوالی بحر ارم کـه معروف هست بسبزمـیدان رحل اقامت فروگرفتند. سخنان
آنطایفه را بجناب سعیدالعما بردند و بدیشان پاسخهای سخت آوردند و این
طایفه بـه طریقه ارباب خروج با اسلحه درون شـهر و بازار آمد و شد گرفتند جناب
سعید العلما و علمای مازندران اجتماع این طایفه غریبه را درون آنولایت صلاح
ندانستند و برخروج امر د. نقار و غبار درون مـیانـه پدید آمد سخنان نرم
بدرشت کشید و ضرب زبان بزخم مشت انجامـید عباسقلیخان سرتیپ لاریجانی بنامـه
سعیدالعما از این کارآگاه گشته که تا ایشانرا از بارفروش بار بر خر نـهاده
دجالوار روانـه دیـار بوار نماید کار بنزاع و دفاع انجامـید دوازده از
بابیـه مقتول شدند و چند تن از اینان زخمدار گشتند ملاحسین ـ بشرویـهای ـ و
حاجی محمد علی مازندرانی کـه روسای آن گروه بودند مستدعی شدند کـه بجانب
عراق روند سردار لاریجانی مضایقتی نکرد و برایشان سخت نگرفت از علیآباد ـ
قائمشـهر کنونی ـ بگذرانیده بعراق روانـه سازد و ایشان کوچ دادند و روی براه
نـهادند چون بعلیآباد رسیدند خسرونامـی قادی کلائی از قوای علیآباد بطمع
اموال ایشان افتاده با جمعیتی دنبال آن کاروان گرفت و به اسم همراهی و
محافظت رشوتی خواست آنان نیز مضایقه ند ولی طمع خسروگدا. طبع از کرم و
درم آنان افزوده بود. ایشانرا از گذشتن منع کرد و بدان اموال امر نمود و
دو تن از همراهان ملاحسین کشته شدند و قریب بـه غروب بمقبرهٔ شیخ طبرسی
رسیدند متحیر ماندند از خسرو بیک و همراهان او نیز سخت خایف و مضطر شدند و
خسرو اسب سواری ملاحسین را گرفتن خواست و در شمشیر او نیز طمع کرد ملاحسین
بشرویـه ـ بشرویـهای ـ تیغی بر خسرو راند کـه بخون غلطید و جمعی از موافقانش
را نیز بکشت و معدودی فرار د. ملاحسین کـه دید کار بـه اینجا کشیده شد
از رفتن بـه عراق پشیمان شد و در محوطه مقبره مرقد شیخ طبرسی متحسن شد.
بشروئی وقتی بآنجا آمد؛ وضعیت آن محل را چنین مناسب دید کـه آنجا را مرکز
جنگ هولناک خود قرار دهد. بعد شروع بساختن پناهگاه و کمـینگاهها و بلند
ساختن برجها و دیوارها کرد چون از ساختن قلعه و استحکامات فارغ شد شروع
به جمع آوری اسلحه د، تکمـیل مـهمات، تمرین بابیـان بـه طرز استعمال
اسلحهٔ آتشی و شمشیر زدن و تهیـه مـهمات و ذخایر جنگی کرد بعد پیروانش را به
چند دسته تقسیم نمود و آنـها را بـه دهات و شـهرهای اطراف فرستاد که تا بقدر
کفایت یکماه یـا زیـادتر و خواربار و علوفه حیوانات خریداری نمایند
وگرنـه با غارت و چپاول تهیـه سازند. آنـها این عملیـات را درون زمان کمـی انجام
دادند. آنگاه نواب و دعات خویش را باطراف فرستاد که تا مردم را بسوی باب دعوت
کنند. چون خبر جماعت بابیـه درون شیخ طبرسی و دراز دستی ایشان درون نـهب و غارت
اطراف مازندران گوشزد شاهنشان ایران ـ ناصرالدین شاه ـ گشت، فرمان داد که
بزرگان مازندران لشکر آماده کرده بر ایشان بتازند و جهان را از وجود آن
جماعت بپردازند اول آقا عبدالله برادر حاجی مصطفیخان هزار جریبی دویست
نفر از مردم هزار جریب را منتخب ساخته با تفنگچی سورتی بـه ساری آمد و در
آن جا مـیرزا آقا نیز از افاغنـهٔ ساکن ساری و سوادکوه و ترک جمعیتی فراهم
کرده بـه اتفاق که تا علیآباد رفتند و از مردم علیآباد جماعتی نیز امداد
ایشان د. جماعت بابیـه بر آقاعبدالله بتاختند و مبارزتی سخت دست داده
در آن نزاع سی نفر از تفنگچیـان آقا عبدالله مقتول گشتند و باقی منـهزم شدند
ملاحسین بیترس و بیم خود را بـه آقا عبدالله رسانیده و او را با تیغ دو
نیمـه کرد اول بار تفنگچیـان را طٔ شمشیر ساختند. بعد به کار اهل قریـه
پرداختند و اناثأ و ذکورأ و صغارأ و کبارأ تمامـی را با شمشیر و خنجر پاره
پاره د. بعد از آن آتش بدان قریـه زدند و اموال و اثقال ایشان را غارت
د چون خبر قتل آقا عبدالله و غارت افرا معرض شاهنشاه افتاد، شاهزاده
مـهدیقلیمـیرزا را بـه قلع آنـها مامور ساخت ملاحسین و حاجی محمدعلی از حالت
آن لشگر آگهی یـافتند بابیـهٔ از جان گذشته بـه عزم شبیخون طریق وا پیش
گرفتند آتش درون آن سرای انداخته تمامت آن عمارت با بهاربندی کـه یک طرف آن
بود و عمارت حسینیـه کـه در جنب آن بوده با جماعتی کـه در آن جاها مسکن
داشتند، یکسره بسوختند و بعضی را هم کشتند و جسد ایشان را درون آتش افکندند
و جماعتی از تفنگچیـان اشرف، درون کنار لشگرگاه سنگری ساخته بودند گلوله بر
ٔ ملاحسین آمده بعد جسد او را درون زیر دیوار مرقد شیخ طبرسی، با جامـه و
شمشیر بـه خاک سپردند چون مدت محاصرهٔ قلعه شیخ طبرسی وجلادت جماعت بابیـه
به چهار ماه کشید، شاهنشاه بـه اهل مازندران خشم فرموده، سلیمان خان افشار
را فرمان داد که تا با لشکر ی خونخوار بـه جانب مازندران روان شود بعد از این
واقعه، دیگر درون قلعهٔ شیخ طبرسی برگ درخت و علف زمـین و استخوان و چرم تمام
شد و راه فرار مسدود گشت، ناچار جماعت بابیـه زنـهار طلبیدند سعیدالعلما و
دیگر اهالی بر قتل حاجی محمدعلی و بزرگان بابیـه فتوی دادند و گفتند بازگشت
ایشان درون شریعت مقبول نباشد و تمام را درون سبزه مـیدان بارفروش مقتول
ساختند. درون این فتنـه از جماعت بابیـه هزار و پانصد نفر بـه معرض تلف
درآدمدند. بین سالهای (۱۲۶۷- ۱۲۷۱ ه.ق) دو کارخانـه شکر و قند درون شـهرهای
ساری و بارفروش بـه سعی مصطفیقلیمـیرزا حاکم مازندران و ابتکارات صدراعظم
معروف آن دوره ـ مـیرزاتقیخان امـیرکبیرـ بنا شد و به اهمـیت تجاری و
بازرگانی شـهرهای ساری و بارفروش افروده شد و بر اثر تجارت و بازرگانی
فوقالعاده بارفروش دولت روسیـه بر اثر نفوذی کـه پس از عهدنامـه ترکمانچای
در ایران بـه دست آورده بود. یک نفر نماینده تجاری بـه نام آگنط ـ آگنت ـ در
بارفروش داشت. درون بیستم ربیع الاول ۱۲۷۳ هجری قمری مـیرزا اسداله وزیر برای
سرکشی کارخانـه شکرریزی دولتی بـه بارفروش آمد و در آنجا خبر فتح هرات توسط
سپاهیـان ایرانی بـه او رسید بـه همـین مناسبت بـه دستور او و به اهتمام حاکم
بارفروش ـ مـیرزا شفیع ـ شـهر را چراغانی د و خود وی درون مسجد جامع
بارفروش حاضر شده و مژده این پیروزی را بـه مردم داد. مـیرزا شفیع بـه پاس
کوششـهایی کـه در این باره انجام داد از طرف حاکم مازندران بـه یک «طاقه شال
ترمـه» مفتخر گردید. مسعود مـیرزا ظلالسلطان، کـه روزگاری والی مازندران بود
در سال ۱۲۷۸ ه.ق دربارهٔ بارفروش مـیآورد : شـهر دوم مازندران بارفروش است.
این اسمـی هست با مسمـی درون اینجا رد و بدل و خرید و فروش مـیشود. درون این
شـهر، از داغستانی و لزجی و اهل آذربایجان و عراقی و ارمنی و ترکمان و غیره
و غیره، همـه گروهی هستند، یک کمپانی روس هم هست به منظور ترویج تجارت و تربیت
مردم تازه. درون سال ۱۲۹۲ ه.ق بـه دستور ناصرالدین شاه را ه مستحکم بارفروش و
ساری و راه کالسکه رو با پلهای مستحکم بین آمل و بارفروش ساخته شد. و
علیرضاخان عضدالملک درون مدت حکمرانی خود درون زمان غلامعلیخان نظام السلطان
نوری ۱۳۲۶ ه.ق حاکم مازندران، به منظور تشکیل انجمن ولایتی، از مجلس شورای ملی
که بـه وی تلگراف شد. بارفروش بـه عنوان مرکز مازندران درون سفرنامـه تحف بخارا
در این باره آمده: حکومت بـه اهالی ساری و بارفروش حکم مجلس شورا را ابلاغ
نمود. اهالی ساری بـه واسطهٔ نفاق و بیاطلاعی خود غفلت د، والی اهالی
بارفروش، چون نسبت بـه اهالی ساری اندک جهان دیده ـ ترـ و باهوش و صاحب
ثروت و عدهٔ نفوسشان هم زیـاد بود، فورأ انجمن نظارت تشکیل داده، بـه تصویب
حکومت، شش وکیل جهت انجمن ولایتی و دو مبعوث، جهت پارلمان طهران انتخاب
کرده، وکلای طهران را روانـه نمودند. انجمن ولایتی ایشان هم مفتوح شد.
اهالی ساری بعد از شنیدن این خبر هشیـار شده،مدعی شدند کـه مرکز حکومت نشین
ساری است، سایر شـهرهای مازندران حتما تابع ساری باشند. بارفروش ابدأ حق
وکیل فرستادن بـه طهران را ندارد، با وکیل خود را بـه ساری فرستاده، در
بارفروش انجمن بلدی بگشایند. انجمن ولایتی درون ساری کـه مرکز هست باید منعقد
باشد. بعد از قیل و قال کشال، اهالی ساری هم درون منزل شیخ علی اکبرنام، یکی
از ملای پیش نماز، بـه معیت شیخ غلامعلی پیش نماز انجمنی تشکیل داده،بدون
تعیین نظار و وکلای ستهٔ ولایتی، دو نفر مبعوث بـه اکثریت آرا انتخاب کرده،
به طهران روانـه نمودند. ولی وکیلهای ساری را درون پالمان قبول نکرده وکلای
بارفروش، پذیرفته شدند و تیلگرافی هم از مجلس شورای ملی بـه نظام السلطان،
حکومت ـ حاکم ـ مازندران، رسید کـه انجمن ولایتی بـه واسطهٔ اهمـیت داشتنش
باید درون بارفروش منعقد بوده، انجمن ساری بلدی باشد. بارفروش هم اگرچه
انجمن رسمـی داشتند، ولی ترتیب درستی نداشته، تمام اختیـارات درون دست علامـه ـ
ملامحمد جان علامـه ـ نام ملای پیش نمازی بود.
بابل درون زمان مشروطیت مخبر انجمن ـ آقا حسن بادکوبهای ـ بود که
یـادداشتهای مـهم روز را به منظور روزنامـه «حبلالمتین» مـیفرستاد. اعضای انجمن
به دستور تلگرافی مجلس شورای ملی، آقایـان مفتخرالممالک ـ شـهریـارپوری ـ و
حاج ابراهیم ماهوت فروش را بـه سمت نمایندگی انتخاب و به تهران فرستادند.
مخالفان به منظور کشتن علامـه و معین التجار پافشاری مـید.ـ و ـ آنان هم
مجبور شدند خود را مخفی کنند. حسین لطیفی،حاجیروی و شعبان کوچک سرایی و
چند نفر دیگر مامور قتل علامـه بودند. منزل علامـه درون محله آستانـه درون کوچه
بنبستی بود، چند نفر هم مسلح، حفاظت از آنرا بـه عهده داشتند. درون یکی از
شبها آنـها حمله د، نگهبانان منزل متواری و ترورسیتها بام وارد
خانـه مـیشوند. درون خانـه بین محافظین جان علامـه و تروریستها تیراندازی
مـیشود، همسر مرحوم علامـه از این موقعیت استفاده و نردبانی آماده مـیکند
که علامـه از گذرگاه ویژهای بـه خانـه یکی از همسایگان برود، همـینکه علامـه
به آخرین پله نردبان مـیرسد،پایـه نردبان مـیلغزد و علامـه بـه زمـین مـیافتد
و دچار شکستگی فر و بالاخره خونریزی مغزی مـیشود و به فاصله یکی دو
روز بعد درون مـیگذرد. درون تشیع جنازهاش جز چند نفر از مشروطة خواهانی
شرکت نمـیکند. بعد از این کـه کار مشروطه خواهان درون تهران که تا حدودی ضعیف شد
و شاه بر ملت غلبه نمود،از مازندران بـه کلی اسم مشروطه برداشته شد. و در
بارفروش هم «ملامحمدجان علامـه» و معین التجار مشروطهخواه بـه سال ۱۲۸۸ ش/
۱۳۳۰ ه.ق با توطئه مستبدین محلی بـه اسامـی حاجیروی و حسین لطیفی و
علیقلی گومـیج و حسین نامـی کشته شدند. درون همـین سال «خبر رسید کـه چند نفر از
مجاهدین قفقازی بـه ریـاست «پانوف» ـ پانف ـ نام بلغاری، از دریـا با کشتی
بخاری بـه بندر مشـهدسر ـ بابلسر امروزی ـ سربرآمده،گمروک خانـه و
تیلگرافخانـه را ضبط کرده، درون گمروک خانـه هرچه نقده بود گرفته، از طرف
خودشان درون گمروک آدم گذاشتهٔ بارفروش مـیآیند. پسر اسماعیل خان سوادگوهر
با چند سوار جلوتر رفته درون بارفروش درون کاروان سرایی منزل داشت. مجاهدین
رفته خواستند او را بکشند ، ممکن نشده، آنـها خبر شده، سر دروازهٔ کاروان
سرا را سنگر کرده دعوا و تیراندازی د. بعد از صرف تیر و تفنگ زیـاد،
پانوف زخمـی شده برگشته بـه منزل شاهزاده اعظام السلطنـه ـ و بعد با کمک
مشروطه خواهان محلی بـه بندر گز روانـه شدند، ورود آزادی خواهان بـه سرکردگی
پانف از بندرگز بـه گرگان مورد استقبال مردم بـه رهبری شیخ محمدحسین روحانی
مشروطهخواه قرار گرفت. درون همان سال مردم بارفروش علیـه یـهودیـان این شـهر
شود و چهارده تن از یـهودیـان را کشتند.
وجه تسمـیه بابل
بارفروش همواره بعنوان یکی از شـهرهای مـهم، صحنـهٔ زد و خوردهای سیـاسی و
تاریخی بودهاست. درون سال ۱۹۰۴ اعلامـیهای خطاب بـه نمایندگان خارجی درون روز
اول آذر سال ۱۳۱۰ هجری شمسی نام بارفروش همراه با احداث ساختمانـهای جدید
دولتی از قبیل اداره پست (۱۳۱۵)، درون کنار سبز مـیدان و ساختمان شـهرداری
(۱۳۱۴) بـه شـهر بابل تغییر نام یـافت. نام بابل از نام رودخانـه (باوُل)
گرفته شد، کـه در ضلع غربی شـهر جریـان دارد.
بابل درون زمان اشغال ایران توسط متفقین
در شـهریور ۱۳۲۰- قوای شوروی و انگلستان و بدنبال آن ارتش امریکا از
شمال و جنوب وارد ایران شد. درون نتیجه دستگاه پادشاهی رضاخان فرو ریخت.
مازندران مانند سایر استانـهای شمالی ایران بـه وسیله قوای شوروی اشغال شد ـ
شـهر بابل کـه مرکز اداری و قضایی مازندران غربی بود بتصرف سربازان روسی در
آمد، قصر شاه، باغ وزیر جنگ، ـ یـا باغ شاهنشاهی ـ از سه راه فرهنگ که تا چهار
راه فرهنگ و از سبزه مـیدان که تا اول مخابرات و خیـابان مدرس فعلی باغهای
داداشپوری و اسدالله خانی و سایر ساختمانـهای مـهم شـهر و اطراف آن بوسیله
قوای شوروی اشغال و پایگاه نظامـی شد. درون آنزمان قویترین سازمان سیـاسی
ایران، حزب توده بود کـه این حزب درون پیروی سیـاست شوروی تلاش مـیکرد و
شـهرستان بابل از مراکز مـهم حزب توده بودهاست کـه وضعیت و سیـاست فعال و
تشکیلات وسیع و جا افتادهای را درون برداشت و مبارزه علیـه حزب مزبور درون شـهر
بابل و دهستانـهای کوهستانی اطراف آن بویژه درون دامنـهٔ کوههای بندپی وضع
تعی بخود گرفته بود. درون هشتم شـهریور ۱۳۲۴ مصادف با بیست و یکم ماه
رمضان وقایع زد و خورد حزب توده با جمعیتهای مخالف درون شـهر بابل کـه در پناه
سربازان روسی انجام شده و عدهای از محترمـین و مجاهدین بابل بازداشت شدند.
ولی بتدریج ملی شدن نفت درون سراسر ایران درون سرلوحه کارهای سیـاسی کشور قرار
گرفت. درون ۲۸ تیرماه ۱۳۲۹ لایحه قرار داد الحاقی نفت گس- گلشاییـان از سوی
دولت ساعد بـه مجلس داده شد درون استانـهای کشور از جمله درون مازندران و شـهرهای
آن بویژه درون شـهر بابل روحانیونی بـه جمعیت ایرانی هواداران صلح پیوستند و
اعلامـیهها و بیـانیـههایی را امضا و منتشر د
بازارها و قلعههای قدیمـی
بابل ( بارفروش ) درون قدیم مرکز خرید و فروش کالاهای شـهرهای مختلف اطراف
و مسیر تجاری کالاهای روسی بود رضاقلی مـیرزا درون مسافرت خود بـه خوارزم
درباره بارفروش ( بابل ) مـی نویسد : بافروش درون قدیم دهی بودهاست و
بارهایی کـه با کشتی از حاجی ترخان بـه بندر مشـهد سر مـی آوردند بـه آن دیـه
حمل کرده و مـی فروختهاند لهذا نام این قریـه بارفروش ده شد بتدریج جماعتی
از تجار درون آن ساکن شدند و آباد شد . ابت ( Abbott ) کـه در سال ۱۲۶۰ هجری
قمری از بابل دیدن کردهاست درون مورد بازار شـهر چنین مـی نویسد : بازار
اینجا خیـابانی صاف و مستقیم هست نـه فراوانی نعمت دار د و نـه زیبا ست
چهارصد که تا پانصد دکان دارد کـه هفتاد دکان آن اجناس اروپایی و محلی مـی
فروشند تعداد تجار شـهر بالغ بر ۱۰۰ نفرند تجار اینجا نسبت بـه تاجران سایر
شـهرها کم مایـه ترند ، ۴۰ یـا ۵۰ تن ایشان اهمـیتی دارند ۲۵ تن ایشان با تجار
هشتر خان ارتباط دارند شـهر دارای ۱۲ کاروانسرا است. بدلیل اهمـیت تجاری که
بافروش از قدیم داشته کاروانسراهای متعددی درون این شـهر ایجاد شد کـه دفاتر
تجاری و محل انبار برخی از کالاها درون کاروانسراها ی مستقر درون بازار
بودهاست کـه متاسفانـه درون حال حاضر تعدادی از آنـها از بین رفتهاست.
بازارهای سنتی
یکشنبه بازار
این بازار درون کیلومتر ۱۸ جاده بابل بـه بندپی شرقی تشکیل مـی شود و بازار
آن بـه بازار زوارده معروف هست بانی این بازار فرد خیری بـه نام حاجی فیروزی
بودهاست و قدمت آن حدود ۶۰ سال هست طول این بازار حدودا ۲۰۰ متر و عرض آن
۲۵ متر مـی باشد عمدتا کالاهای کـه در این بازار عرضه مـی شوند عبارتند از
سبزیجات ، حبوبات ، انواع مـیوههای جنگلی ، مرغ ، تخم مرغ ، مرغابی ، غاز ،
اردک ، شیرینی خانگی ، البسه و غیره مـی باشد.
دوشنبه بازار
این بازار درون کیلومتر ۱۵ جاده گنج افروز بـه دازکلا درون محله هلی دشت
واقع هست قدمت این بازار بـه حدود ۵۵ سال مـی رسد طول تقریبی این بازار
300متر و عرض آن حدود 100متر مـی باشد.
اين بازار درون چهارراه مركز روستاي هليدشت
واقع شده هست كه بـه همين دليل نام اين چهار راه بـه چهار راه دوشنبه بازار
معروف است. اين چهار راه از جنوب با فاصله ي تقريبي 20 كيلومتر بـه منطقه
شيرگاه و از شمال بـه فاصله ي تقريبي 15 كيلومتر بـه شـهرستان بابل و از شرق
به فاصله تقريبي 17 كيلومتر بـه شـهرستان قائمشـهر و از غرب نيز بـه روستاهاي
انارستان و بالا گنج افروز و در ادامـه بـه بندپي مرتبط مي شود.
در اين بازار عمدتا كالاهاي مورد نياز اهالي درون دوران مختلف بـه فروش مي
رسيده است. همچنين اهالي كالاهاي توليدي و كشاورزي مازاد خود را درون اين
بازار بـه فروش مي رسانند.
جمعه بازار
این بازار درون روزهای جمعه درون امـیرکلا محله دیوکلا برگزار مـی شود قدمت
آن حدود ۷۰ سال هست طول این بازار حدود ۱۰۰۰ متر و عرض آن ۲۵ متر مـی باشد
این بازار درون گذشته درون ابتدای مـیدان امـیرکلا بـه سمت چهل ستون تشکیل مـی
شدهاست اجناسی کـه در این بازار عرضه مـی شود عبارتند از انواع پوشاک ،
مواد غذایی ، حبوبات ، سبزیجات محلی ، مـیوه و تره بار ، لبنیـات ،
شیرینیـهای محلی ، ماهی ، انواع پرندگان اهلی و وحشی از قبیل مرغ ، خروس ،
غاز و اردک.
پنجشنبه بازار
این بازار قبلا درون محلهای بـه همـین نام درون پشت خیـابان چهارسوق و در جنب
مدرسه علمـیه صدراعظم تشکیل مـی شد کـه به مرور زمان بـه علت عدم گنجایش کافی
به محله سیدزین العابدین واقع درون جنب مسجد استاد و پنجشنبه بازار فعلی
انتقال یـافت.
قلعههای قدیمـی بابل
قلعههای قدیمـی بابل عموما درون بندپی واقع شدهاند. زیرا موقعیت خاص
جغرافیـایی منطقه همـیشـه پناهگاه مناسبی به منظور شخصیتهای سیـاسی بودهاست.
اکثر این قلعهها بـه دوران بعد از اسلام تعلق دارند.
قلعه پیروزی
این قلعه کـه به قلعه فیروزشاه نیز معروف بودهاست درون بندپی و در کنار
سجادرود و بر بالای کوه واقع بودهاست. قدمت این قلعه بـه پیش از قرن دهم
مـیرسد. قلعه کـه به مرور زمان متروک شده بود درون حدود سال ۹۳۹ شمسی درون عهد
شاه طهماسب صفوی توسط یکی از اعضای خاندان مرعشی بـه نام مـیرعلی خان تعمـیر
و از نو آباد شد. درون عهد سلطان محمد خدابنده صفوی قلعه پیروزی توسط سلطان
مرادخان فتح شد. و مـیرعلی خان مدتها بعد از مشکلات فراوان آن را از
مـیرزاخان پسر سلطان مرادخان بعد گرفت. بعد از فتح کتابخانـهای درون قلعه به
تصرف درآمد کـه مملو بود از کتب نفیس کـه آن را بـه مبلغ شش هزار تومان تقویم
د و تمام را سیـاهه کرده بـه درگاه سلطان محمدخدابنده فرستادند.
قلعه جخرود
این قلعه درون لمسو کلای بندپی واقع هست و بـه موزی کتی شـهرت دارد. این
قلعه درون زمان ناصرالدین شاه قاجار پابرجا بودهاست. ساختمان آن را از گچ و
آجر ساخته شده بود و و حوضی داشتهاست.
قلعه کتی
قلعه کتی درون مـیان دهکدهٔ بزرودپی و شانـه تراش بندپی واقع است. این قلعه
که درون گذشته بـه قلعهٔ شرک یـا شـهرک معروف بود اکنون زیر خاک مدفون است.
قلعه توجی
این قلعه کـه در واقع شـهرکی آباد بودهاست درون منابع بـه صورت ترجی،
ترنجه، تژیر و تریجه نیز ضبط شدهاست. بـه قول مولف حدودالعالم توجی
قدیمترین شـهر مازندران بودهاست. بنای این شـهر کـه شـهری ساسانی بود و محل
آن پیش از آن توران جیر خوانده مـیشد، بـه فرخان نسبت داده شدهاست.
سرانجام این شـهر با قلعهاش توسط تیمور لنگ درون ۸۸۰ ه.ق ویران شد و دیگر
اثری از آن باقی نماند. اکنون برخی محل آن را درون روستای ابولاحسنکلا (در
جنوب بابل) و برخی دیگر درون نواحی اطراف شمال بابل مـیدانند.
دیگر قلعههای تاریخی:
قلعهکوپی سرا درون حوالی روستای کوپیسرای بندپی و در کنار رودخانـه
سجادرود ، قلعه عموان برفراز کوهی درون حوالی روستای عموان بندپی ، قلعه خشت
رودپی درون نزدیکی روستای خشت رودپی ، قلعه کش درون غرب روستای سوته ، قلعه
ولوکلا درون روستای ولوکلا ، قلعه پیل پاهان بین روستای نشل و لزور بندپی،
قلعه لمسرکلا درون دو فرسنگی روستای شیخ موسی ، قلعه پا قلعه درون یک فرسنگی
روستای لمسرکل) و قلعه مرزناک درون حوالی روستای مرزناک و گردرودبار. از این
قلعهها جز تلی از خاک اثری باقی نماندهاست
مطبوعات بابل
مطبوعات یکی از نیکوترین عوامل گسترش فرهنگها و تمدن هست و وسیلهای
مفید درون اطلاعرسانی. این رسانـه مـهم بـه علت عدم امکانات مناسب چاپ در
شـهرستانـها، عدم آزادی بیـان و از تکامل لازم برخوردار نبودهاست. و به علت
نگارش مطالبی کـه مورد پسند عامـه مردم نبود بـه زودی رو بـه افول مـیرفت. در
ذیل صورت جراید و مجلات و سالنامـههاییکه درون شـهرستان بابل منتشر شدهاند
به ترتیب حروف الفبا ذکر مـینماییم.
آوای مازندران
هفته نامـهای مذهبی،سیـاسی، اجتماعی،اقتصادی،ورزشی بـه امتیـاز و مدیریت
امـیرحسین علامـهزاده از سال ۱۳۵۸ درون بابل شروع بـه انتشار نموده و سردبیری
این هفتهنامـه با بهرام حیدریفرد بوده کـه به بهای ۱۰ ریـال بـه خوانندگان
عرضه مـیشد. این هفتهنامـه بطور مستمر تاکنون منتشر مـیگردد.
ارمغان سالکی
مجله ماهیـانـه دینی و ادبی و تاریخی و فلسفی بـه مدیریت محمد سیفزاده
سالکی بابلی درون شـهر بابل درون سال ۱۳۱۱ شمسی شروع بـه انتشار نموده و پس از
نشر چند شماره کـه در پیرامون دعاوی مسیحیـه و کشف اختلافات کتاب عهدین عتیق
و جدید بحث مـینمود تعطیل گردید.
اعتراف
با روش خبری،انتقادی، اجتماعی، سیـاسی و ادبی درون سال ۱۳۳۰ شمسی بـه صاحب
امتیـازی نورالدین علامـهزاده و سردبیری علیاصغر اشجاری و بعدها هوشنگ
علامـهزاده بـه طور هفتگی درون بابل انتشار مـییـافت، و به نشر وقایع و اخبار
استان مـیپرداخت. این هفتهنامـه درون سال ۱۳۵۸ بـه نام ـ آوای مازندران ـ
تغییر یـافت.
انتقاد روز
این روزنامـه بـه مدیریت قاسم رحیمـیان لاربن درون چهار صفحه از تاریخ ۲۶
تیرماه ۱۳۳۰ شمسی درون شـهر بابل منتشر و طرفدار و ناشر افکار جمعیت قرآن
بوده و بواسطه انتقادهای بسیـار شدید از عباس اسلامـی وکیل دادگستری و بعدها
نماینده مردم بابل درون مجلس شورای ملی، بیش از چند شماره چاپ نگردید.
بابل
در برخی منابع از این روزنامـه بـه مدیریت عفت زرینپور یـاد مـیشود کـه اطلاعات بیشتری از این جریده بـه دست نیـامد.
بابلشـهر
هفتهنامـه انتقادی و سیـاسی، اجتماعی، ادبی بابلشـهر بـه مدیریت و امتیـاز
احمد ضیـا بخشطبری درون چهار صفحه درون تاریخ یکشنبه ۱۴ دی ماه ۱۳۳۰ شمسی در
شـهر بابل منتشر و تا مرداد ماه ۱۳۳۲ منتشر مـیگردید، و حاوی یک سلسله
مقالات و آثار انجمن ادبی شعرای مازندران بودهاست.
پیـام طبرستان
امتیـاز این روزنامـه توسط اردشیر حسنزاده برزگر دریـافت شد ولی بـه علت عدم تمکن مالی بـه چاپ نرسید.
پیک بابل
این جریده بـه مدیریت عبدالباقی آزادگان درون شـهر بابل منتشر مـیشد. از تاریخ دقیق انتشار این جریده اطلاعات بیشتری بـه دست نیـامد.
پیک شمال
روزنامـه پیک شمال بـه صاحب امتیـازی عبدالله روحی از سال ۱۳۳۰ شمسی در
شـهر ساری منتشر مـیشد ولی اجازه انتشار یک شماره آن درون سال ۱۳۳۰ ش بـه جعفر
نیـاکی داده شد و در یک شماره گزارش مـیتینگ انجمن صلح بابل و عکسهای متعددی
از آن بود.
جریده رسمـی ثبت مازندران
این جریده بـه مدیریت ابراهیم متکان از کارمندان ثبت اسناد درون خرداد ماه
۱۳۱۰ ش درون شـهر بابل هفتهای سه شماره منتشر و تا ده شماره اولیـه حاوی
مطالب ادبی و تاریخی و کشاورزی و اخبار محلی و در هر شماره شرح حال و آثار
یک نفر از شعرای گذشته و معاصر استان بود. ولی بعد از شماره یـازدهم روش
قبلی را رها کرده و فقط بعنوان چاپ آگهی ثبتی اختصاص یـافت و بصورت مجله
رسمـی ثبت مازندران که تا اواخر ۱۳۱۸ ش درون بابل انتشار مـییـافت.
جنگ مازندران
جنگ مازندران ماهنامـهای هست که با استفاده از امتیـاز روزنامـه اعتراف
به مدیریت نورالدین علامـهزاده درون فروردین و اردیبهشت با روش و مقالات
هنری و ادبی درون بابل انتشار مـییـافت و از شماره سوم متوقف شدهاست.
چنگال
هفتهنامـه چنگال با روش خبری،انتقادی، سیـاسی و ادبی درون سال ۱۳۲۸ ش بـه مدیریت نورالدین علامـهزاده درون بابل منتشر مـیشد.
روحالامـین
اردشیر برزگر درون جلد یکم تاریخ طبرستان درباره این روزنامـه مـیآورد:
انتشار روزنامـه روحالامـین درون سال ۱۲۸۱ ش درون بارفروش بـه مدیریت شادروان
آقا حسن ـ بادکوبهای ـ بود.
زبان ملت
هفتهنامـه زبان ملت بـه مدیریت عباس اسلامـی از سال ۱۳۲۲ ش درون بابل منتشر
و حاوی مطالب خبری،سیـاسی و اقتصادی و وابسته بـه عضو جبهه آزادی بود. زبان
ملت از سال ۱۳۲۶ درون تهران انتشار مـییـافت. این جریده که تا سال ۱۳۲۸ ش منتشر
مـیشد.
سالنامـه ادبی پروانـه
در سال ۱۳۴۰ ش سالنامـه ادبی پروانـه ویژه روشنفکران و دانشجویـان به
مدیریت علیاصغر اشجاری درون بابل بـه چاپ مـیرسید و شامل مقالات تحقیقی و
ادبی بود.
سالنامـه مـیهن
این سالنامـه از سال ۱۳۲۳ ش بـه مدیریت امـیر توسلی با روش تقویم و اجتماعی انتشار مـییـافت.
شـهروند مازندرانی
هفته نامـه شـهروند مازندرانی از سال ۱۳۷۷ ش با مدیریت سیدعلی طبریپور
با روش اجتماعی،فرهنگی،اقتصادی، سیـاسی درون بابل شروع بـه انتشار کرد. ولی در
حال حاضر عملا بصورت گاهنامـه درآمدهاست.
صدای مازندران
در تاریخ ۱۹ فروردین ماه ۱۳۰۵ ش شورای عالی معارف امتیـاز روزنامـه صدای
مازندران را بـه مدیریت مـیرزا غلامحسین وحیدی ـ صاحب داروخانـه مرکزی بابل ـ
در مازندران تصویب نمودهاست. ولی موفق بـه چاپ آن نشد.
طبرستان
جریده طبرستان با مدیریت علی صدرآرا درون مـهرماه ۱۳۰۹ ش درون شـهر بارفروش،
هفتهای سه شماره منتشر و تا یکسال قریب بـه هفتاد شماره طبع و توزیع
گردید. این روزنامـه درون چهار صفحه و حاوی مقالات و ترجمـههای علمـی و ادبی و
اخبار محلی بود. و تا تیرماه ۱۳۱۰ ش انتشار مـییـافت ولی سپس بـه علل فنی
تعطیل شد.
کیوان
سالنامـه کیوان از سال ۱۳۲۰ درون بابل انتشار مـییـافت کـه اطلاعات بیشتری از این سالنامـه بـه دست نیـامد.
گنج امروز
این هفتهنامـه بـه صاحب امتیـازی محمدکاظم علامـهزاده و به مدیریت
نورالدین علامـهزاده از سال ۱۳۳۰ ش درون دو صفحه با روش سیـاسی، اجتماعی و
ادبی درون بابل منتشر مـیشد.
[استان مازندران - Avaxnet اسامی وکیلهای دره شهر]
نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Mon, 24 Sep 2018 14:15:00 +0000